جدول جو
جدول جو

معنی گریه زده - جستجوی لغت در جدول جو

گریه زده(تَ دَ / دِ)
گریسته. به گریه افتاده:
شمع ار چه بگریه جانگدازی میکرد
گریه زده خنده مجازی میکرد.
سعدی (رباعیات)
لغت نامه دهخدا
گریه زده
بگریه افتاده گریسته
تصویری از گریه زده
تصویر گریه زده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سایه زده
تصویر سایه زده
آنکه یا آنچه سایه بر آن افتاده باشد، کنایه از جن زده، کسی که آسیب دیو و پری بر او رسیده باشد، برای مثال بس که زمین شد ز علم سایه دار / ماند چو سایه زدگان بی قرار (امیرخسرو- مجمع الفرس - سایه زده)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گریز زدن
تصویر گریز زدن
کنایه از هنگام سخن گفتن یا نوشتن از مطلبی به مطلب دیگر پرداختن
فرهنگ فارسی عمید
(حَ زَ دَ)
کسی که دارائی خود را در آتش سوزی از دست داده باشد
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ تَ)
اشک ریختن. (آنندراج) :
همچو طاوس بسامان ندهندت همه چیز
گه بپا گریه زدن گاه به پر خندیدن.
سنجر کاشی (از آنندراج).
چو خس را خود افکنده در دیده کس
ز خود بایدش گریه زد نی ز خس.
میرخسرو (از آنندراج).
چندانکه زدم گریه به این شعلۀ جانسوز
ساکن نشد آتش ز درون آب ز بیرون.
میرشاهی سبزواری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گرما زده
تصویر گرما زده
آنکه حرارت در وی سخت اثر کرده
فرهنگ لغت هوشیار
در اثنای سخن مطلب را بمنظور و مقصود خود کشیدن: بوصل اگر چه گریزی زدیم در خطریم تو و حمایت زنهاریان خود زنهار. (ظهوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حریق زده
تصویر حریق زده
کسی که دارائی خود را در آتش سوزی از دست داده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
اشک ریختن: چندان که زدم گریه باین شعله جانسوز ساکن نشد آتش زدرون آب زبیرون. (میرشاهی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایه زده
تصویر سایه زده
آنکه غش کند پری زده مصروع سایه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایه زده
تصویر سایه زده
((~. زَ دَ))
جن زده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گریز زدن
تصویر گریز زدن
((~. زَ دَ))
هنگام نوشتن یا سخن گفتن از مطلبی به مطلب دیگر پرداختن، فرار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
دوار البحر
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
Seasick
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
mal de mer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
choroba morska
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
חולה ים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
морская болезнь
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
سمندری بیماری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
সমুদ্রবিমুখ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
ugonjwa wa baharini
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
deniz tutması
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
배멀미
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
船酔いの
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
समुद्र विकार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
морська хвороба
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
mabuk laut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
เมาเรือ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
zeeziek
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
seekrank
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
mareado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
mal di mare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
enjoo do mar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دریا زده
تصویر دریا زده
晕船的
دیکشنری فارسی به چینی